---♡[]ازدواجاجباری![]♡---
P¹⁷
ات ویو
تعطیل شدیم ولی نرفتم خونه به مامانم پیم دادم گفتم با رزی میرم بیرون ولی باجین میخواستم برم بیرون وداشتیم میرفتیم که با نگاهی خشمگین کوک مواجه شدم...ولی سعی کردم اهمیت ندم ودیگ به جین نگفتم....وباهم رفتیم بیرون کلی بهمون خوش گذشته بود رفتیم شهربازی وبستنی خوردیم که یهو متوجه ساعت شدم که نزدیک دوازده بود
ات:وای جین دیرم شده
جین:مگح ساعت چنده؟
ات:نزدیک دوازده عه
جین:عه خبه باشه من میرسونمت
ات:وای نه اگح مامان وبابام ببیننت بد میشه
جین:خبع...بگومن.......
ات:نمیخواد جین اشکال نداره خودم میرم
جین:هوف....باشه ولی مواظب خودت باش
ات:چشم
(پرش زمانی به نیم ساعت بعد)
ات ویو
باجین خداحافظی کردم ورفتم سمت خونه که توراه حس کدوم یه ماشین داره دنبالم میکنه ترسیدم خواستم به جین زنگ بزنم که شارژ گوشیم تموم شد وگوشیم خاموش شد...سعی کردم سریع تر راه برم ولی سرعت ماشین هم بیشتر میشد که یهو جلومو گرفت.........
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
۱۹لایک
۱۷کامنت
______________
لایک کنینا🥺
ات ویو
تعطیل شدیم ولی نرفتم خونه به مامانم پیم دادم گفتم با رزی میرم بیرون ولی باجین میخواستم برم بیرون وداشتیم میرفتیم که با نگاهی خشمگین کوک مواجه شدم...ولی سعی کردم اهمیت ندم ودیگ به جین نگفتم....وباهم رفتیم بیرون کلی بهمون خوش گذشته بود رفتیم شهربازی وبستنی خوردیم که یهو متوجه ساعت شدم که نزدیک دوازده بود
ات:وای جین دیرم شده
جین:مگح ساعت چنده؟
ات:نزدیک دوازده عه
جین:عه خبه باشه من میرسونمت
ات:وای نه اگح مامان وبابام ببیننت بد میشه
جین:خبع...بگومن.......
ات:نمیخواد جین اشکال نداره خودم میرم
جین:هوف....باشه ولی مواظب خودت باش
ات:چشم
(پرش زمانی به نیم ساعت بعد)
ات ویو
باجین خداحافظی کردم ورفتم سمت خونه که توراه حس کدوم یه ماشین داره دنبالم میکنه ترسیدم خواستم به جین زنگ بزنم که شارژ گوشیم تموم شد وگوشیم خاموش شد...سعی کردم سریع تر راه برم ولی سرعت ماشین هم بیشتر میشد که یهو جلومو گرفت.........
[ادامه دارد...]
[شرط ها]
۱۹لایک
۱۷کامنت
______________
لایک کنینا🥺
۱۰.۱k
۱۹ بهمن ۱۴۰۲
دیدگاه ها (۲۰)
هنوز هیچ دیدگاهی برای این مطلب ثبت نشده است.